تاملی در باب مشاوره با رویکرد توحیدی

عزیز نجف پور

طبق تعاریف اهل فن حوزه روان­شناسی و مشاوره، امر مشاوره یک تعامل هدفمند است که طی آن مشاور با صرف وقت و توجه براي فرد موضوع مشاوره، به او در جستجو و کشف روش هایی براي زیستن بهتر، تصمیم گیري و تغییر فکر و رفتار کمک می کند. مشاور می­باید شرایط و  مشکلات پیش روی فرد را به درستی شناسایی کند و متعاقبا راه ها و امکانات مختلف برای برون رفت از وضعیت موجود را احصا نماید و نتایج احتماالی آنها را ارزیابی کند و در نهایت بهترین راهکارها را پیشنهاد و اعمال نماید. این فرآیند تقریبا همان کاری است که توسط پیامبر و اولیای الهی هم انجام می­شود. البته با این توجه که تعاریف و  شاخصهای دینی اعم از مبدا و معاد و ماهیت انسان و نسبت او با خدا و شیطان و ... در کل این فرایند ساری و جاری هستند فلذا مشاوره در رویکرد دینی به نوعی از ضلالت به هدایت بردن و از کثرت به وحدت رساندن و از سیئه به حسن مبدل کردن است. صدرالمتالهین عبارت "انا لله و انا الیه راجعون" را متضمن چهار سفر می داند که در نگاه اول، فرآیند مشاوره بیشتر به اسفار سوم و چهارم نزدیک است: سفر سوم سیر من الحقّ‌ إلی الخلق است؛ در این سیر،‌ سالک به خلق و میان مردم بازگشت می کند امّا بازگشتنش به معنای جدا شدن و دور شدن از ذات حق نیست، یعنی با تقوای کاملی که دارد، به سوی خلق و به میان مردم می آید، در حالی که ذات حق را با همه چیز و در همه چیز می بیند. 4سفر چهارم سیر فی الخلق بالحق است که در آن، سالک به ارشاد و هدایت مردم به دستگیری از آنان و رساندنشان به حقّ می پردازد، در حالی که خود، انسانی کامل است و مردم را هدایت می کند.

نکته قابل تاملی که وجود دارد این است که سیر سوم و چهارم که به نوعی فرآیند مشاوره البته در چارچوب دینی و توحیدی است، مسبوق به دو سیر مقدماتی است که اگر مشاور به درستی انجام نداده باشد طبعا توفیقش در نیل به هدف یا محدود خواهد شد و یا اینکه با آفات و انحرافات مواجه خواهد گردید. در سیر اول، سفر من الخلق إلی الحق رخ میدهد و در این مرحله کوشش سالک این است که از عالم دنیا بگذرد تا به ذات حق واصل شود و میان او و حق تعالی حجابی نباشد. در این سفر تمامی مراحل تهذیب نفس و رسیدن به تقوای کامل باید طی شود و به عدالت کامل برسد. در سیر دوم یعنی سفر بالحق فی الحق؛ پس از آن که سالک ذات حق را از نزدیک شناخت، به کمک خود او به سیر در شئون و کمالات و اسماء و صفات او می پردازد.

طبعا همانگونه که اگر مشاور بر علم و فنون مشاوره آشنا و مسلط نباشد توفیقی نخواهد داشت، مشاور توحیدی هم اگر سیر اول و دوم را درست طی نکرده باشد در وصول موضوع مشاوره به وضعیت و شاخصهای توحیدی موفق نخواهد شد و ممکن است آن خطای بزرگ هم رخ دهد که مشاور به جای اینکه موضوع مشاوره را به سمت تعالی سوق دهد، خودش در دنیای گم گشته­گی و حیرت موضوع مشاوره گرفتار شود. در علم مشاوره قاعده­ای وجود دارد مبنی بر همدلی و همراهی مشاور با موضوع مشاوره برای درک بهتر وی در جهت کمک فکری و روحی و حل مشکلات و باز کردن گره ها و ... البته اهل فن بلافاصله متذکر می­شوند که این ارتباط در عین نزدیکی، می باید خالی از وابستگی عاطفی باشد. این تذکر نشان می­دهد که علم روانشناسی خود به تجربه، قسمتی از این مشکل(عدم وابستگی عاطفی) را دریافته است. هر چند اصل  مشکل در اسارت و گرفتاری مشاور در دنیای موضوع مشاوره است که وابستگی عاطفی یکی از ابعاد آن است. حال چه باید کرد؟ چگونه می­توان هم به موضوع مشاوره نزدیک شد و با او همزیستی کرد و عالم او را درک کرد و فهمید و همراهی نمود و هم در دنیای او گرفتار نشد و قدم و به قدم او را به دنیای توحیدی که واجد تمامی شاخصهای رشد و کمال فکری و روحی و اخلاقی است رهنمون شد؟ لازمه این فرآیند تحولات معرفتی و وجودی مشاور است که در سیر اول و دوم رخ می دهد و همچنین توجه مشاور به التزام در ادامه سیر سوم و چهارم و سوق دادن موضوع مشاوره به اهداف توحیدی است.

اینها کلیاتی است که باید مورد توجه مشاور مسلمان قرار گیرد. طبعا جزئیات و تفصیل موارد، نیازمند مداقه و البته اتخاذ رویکردهای روش­شناختی دیگری است که هم در حوزه تخصص نگارنده نیست و هم در این مقال نمی­گنجد.